۱۳۸۶۰۹۰۸
۱۳۸۶۰۹۰۱
باز خانه
مفاهيم با گذشت زمان عوض مي شوند ، تغيير جهت مي دهند و گاه به به ضد خود تبديل مي گردند اما در بيشتر مواقع اسطوره آنها در ذهن افراد دست نخورده و ثابت باقي مي ماند.
مفهوم عشق را درنظر بگيريد هر زماني در طول تاريخ بر حسب شرايط ،عرف و شيوه هاي مرسوم آن دوران، معاني مختلفي داشته كه شناخت آن مستلزم تحقيق هدف دار و روشمند است.اما اسطوره عشق همچنان ثابت و پر صلابت و بي كم و كاست در ذهن هاي ما يكي است ما آن رابي شائبه وكامل مي دانيم و فارغ از تمامي دغدغه هاي مادي و جنسي و تنوع طلبانه،پاك وبي هيچ گرايشي به شر اخلاقي ، ما آنرا مطلق و بي شيله پيله قلمداد مي كنيم و درصدخفيف خرده شیشه احتمالی در طرف خود رابه حساب "عاشق واقعی" نبودن اومی گذاریم و نمی توانیم عشق را یک بازی قدرت-نیاز -منفعت بدانیم
و در كتمان نمي رود بين عشق واقعي و ميل جنسي تناظري برقرار كنيم همچناني كه روانشناسان در اين مورد نوشته اند و يا نويسندگان درشخصيت هاي رمانها يشان به كندو كاو پرداخته اند. اين اسطوره عشق در ذهن ماست.بسياري ديگر از مفاهيم را مي توان به همين شكل بررسي كرد تركيبات شايعي نظير انسانيت واقعي ، دين واقعي ، مرد واقعي را مي توانيم اسطوره انسانيت ،اسطوره دين و اسطوره مرد بناميم
دوست ناديده ام آقاي شيرازي در نوشته اي نرم و خوشخوان كه در مورد خانه نوشته اند بنيادي ترين و محوري ترين مساله را در خانه جايي براي ريشه دواندن دانسته اند. نوشته اي لذت بخش كه ما را به رويا هاي شيرين فرو مي برد همچناني كه روايتي از عشق ناب لبخند رضايت به لب هاي ما مي آورد
امروز در ايران و بسياري از كشور ها خانه ها موقتي واجاره اي است سال به سال یا چند سال به چند سال خانه ها عوض می شوند،بيشترين ساعات روز در بيرون خانه و محيط هاي كاري سپري مي شود.ميهماني و دورهمي ها به فضا هاي عمومي نقل مكان كرده و مي كند . انسانها كمتر در خانه اندو خلوتشان را با خود حمل مي كنند و تفريحات آخر هفته اي بيرون خانه اي – شهري عادتي همه گير شده است اگر وضعییت مالی اجازه دهد افراد دوست دارند این اوقات را در خارج از شهرها و ویلا های تفریحی بگذرانند .جاي سكونت افراد بر اساس موقعييت هاي شغلي تعيين مي شود و موقعيت بهتر شغلي خانه كه هيچ كشور و قاره افراد را نيز عوض مي كند. سكون و ثباتي در ماندن درجایی كمتر ديده مي شود و ريشه اي اگر قرار بر دوانده شدن داشته باشد شايد جا و ظرف ديگری پیدا می کند
۱۳۸۶۰۸۲۴
خانواده سبز معماری
آوخ،که چقدربه تور من می خورند ابرمعمارانی کولهاس باز،با گرایشاتی هایپر مدرن درتفکر معماری که جریان های یک ماه پیش دنیا برایشان قدیمی محسوب شده وبه مجلات معماری کمتر از پریروز راضی نمی شوند. صحبت شا ن همیشه از کانتینیس و اسکول آف فیش وهایبرید اسپیس و کسپ وفولد وکیاس تیری با لهجه های محلی دالاسی یا لیور پولی است و از ستارگان معماری با اسم کوچک جوری یاد می کنند که فکر می کنی با باجناق طرف روبروهستی.ازمعماری آوانگارد که حرف می زنند رگ های گردنشان سفت و عمود ورادیکال می شود و با اخم خفیف ِ جدیتی هنر مندانه- فلسفانه به همین حرف ها گوش می دهند اما در ادامه بحث وقتی که وارد ماشینشان می شوی، صلای دل انگیز ِ تو خودت نمره بیستي ِ برادر کامران ودوئت پر غمیش پسر کُش برادر هومن را میشنوی که ایضا" تکرار می کند که شما هم نمره بیستی..... (امینم و بریدنی و نمونه های سایکو ترنسی ، با حرکات خفیف ِ هدزدنی اکس پارتیانه نیزدر هنگام رانندگی مشاهده شده است)درمورد ادبیات که صحبت می شود اشو وگیتی خوشدل و پائولوکوئیلو مشترکا به مقام خدایی رسیده وهری پاتر و دوستان در هیات پیغمبران قرار می گیرند.سینما نیز با اسپیلبرگ شروع وبه ماتریکس ختم شده است
آیا هنر های دیگردر برابر معماری عددی نبوده وداخل آدم محسوب نمی شوند؟ یا این دوستان فکرمی کنند که معماری به سرعت نور در حال حرکت است اما ادبیات و موسیقی سر وگوششان جای دیگری گرم است و به قرتی بازی مشغولندوکلن برای سرگرمی مناسبند...چرا دوستانی که در معماری سد شکن وتابو له کن وپیشرو فکر می کنندو معماری را فعالییتی فرهنگی و فرهیخته می دانند به موسیقی و سینما که می رسند سلیقه شان از مرز های نما رومی فراتر نمی رود.؟ آیا معماری مسیری ایزوله و وکیوم شده ومجزاست؟ یا اوصولا" هر هنری به کار خود؟.............................
گونتر گراس ،هانریش بل،.توماس مان نویسندگانی هستند در کتابهایشان به کرات از نقاشی به جزء مینویسند اوکتاویو پاز شاعر، تاریخ زیبایی شناسی می نویسد و کوندرا تاریخ موسیقی را موازی با تاریخ رمان بررسی می کند آپولینر شاعر از گرافیک نقاشان آوانگارد در نحوه نوشتار اشعارش استفاده می کرد، لیبسکیند معمار به موسیقی مسلط است، لوکوربوزیه تا مدتها معماری و نقاشی را موازی پیش می برد،معماران مدرن بسیار زیاد از مجسمه ها و نقاشی های معاصرشان در ساختمانهایشان استفاده کرده اند..میرمیران سنگ آفتاب پاز را کنار طرح هایش می نوشت واسم جودت بهمراه زنده رودی وپیلارام جزء موسسان جنبش سقا خانه هست، سیحون ودیبا ودیگران هم
.................................................................................................................
۱۳۸۶۰۸۱۷


بالایی فعال نمی شود مثلا آدمی که در ترس عدم امنیت به سر می برد نیازی به احترام احساس نمی کند
خانه جایی برای ارضای این نیاز ها است. خانه می تواند بزرگ یاکوچک،ساده یا پیچیده باشد میتواند شاد و سرخوش و شلنگ انداز یا رسمی وموقر و متین باشدمی تواند بدوی و بومی و طبیعی یا هندسی و محض ومینیمال باشد می تواند روشنفکرانه و خاص یا همیشگی و همه جایی باشد میتواند جیغ ولوند و رژ فسفری یا ساکت ومحجوب و زمزمه گر.می تواند جنیفر لوپزی و یا ژولیت بینوشی باشد .دنج یا با شکوه. تاویل پذیر یا سرراست..... اما خانه وقتی خانه است که نیاز های بالا را پاسخ بگوید
مکانی برای ارضای نیاز های جسمی مثل خوردن ،خوابیدن،گرم شدن و اعمال شنیع پایین تنه ای
مکانی امن در مقابل طبیعت و انسان های دیگر
مکانی برای احساس تعلق وبرای خانواده و مناسب برای عشق ورزیدن ورمانتیک بازی و لاو و لاو کشی
مکانی احترام بر انگیز که اعتبارت باشد.جایی لذت بخش و مایه تحسین.جایی که به قول روانشناس ها بتونی ارزش به خودت رو زندگی بکنی(اَیی
و مکانی که تنوع و زیباییش تو را ارضا کند مکانی که درآن بتوانی زایا باشی وبیافرینی ،خلق کنی.مکانی برای خود بسندگی،تنهایی و استقلال. ومکانی که قابلیت شکوفا کردن استعداد هارا به ساکنانش بدهد.
در حقیقت این مکان هر چه از طبقات پایین تر ارضای نیاز ها به سمت بالاترحرکت می کند معانی عمیق تری نسبت به پناهگاه و سر پناه یاچهاردیواری وآلونک را در خودجای میدهدوخانه ترمی شود
.............................................
شرمنده که خیلی اتوپیایی شد تقصیر کوروشه.به امام
۱۳۸۶۰۸۱۰
.....................................................................................
روزنامه ها -
از اراذل می گویند و حجاب
از انگشت کنندکان به فرهنگ اصیل
از تف کنندگان به گفتمان ِمطنطن ِکه ما خوش چس ایم ،که ما بر حق ایم
از آیا مجاز بودنِِ ِ خیلی خطر ناک ِ روابط ِ پیش از ازدواج
از اصلاح هندسی کمان ِ کهکشان راه شیری
بی هیچ حرفی،احتمالی،چاره ای
به زیر پلک های لایه لایه