حضوری پیژامه پوش در ضیافت شیرازی
شرط لازم در فرایند خلاقیت ، داشتن تخیل است . تخیل است که خودآگاه و نا خودآگاه ایده پردازی می کند و ایده ها باعث آفرینش و ابداع می شوند.
ایده ها طیف وسیعی را شامل می شوند از تکنیک های جدید مخ زدن گرفته تا روش های بهینه سازی جارو کشی خیابان ها.از آفرینش هنری تا اختراعات و اکتشافات. ایده ها زاییده تخیل اند پس خلاق ها را از خیال بافی ها ،به رویا رفتن ها و خالی بندی هایشان بشناسید ازدوری کردن افراطی شان از کلیشه ها و از استقلال شان در نگاه کردن به مسایل مختلف. ولطفا به آنهایی که در طول حیاتشان به هیچ دی دریمی با نیش باز فرو نرفته اند بگویید زور بی ربط نفرمایند و با وجدان آسوده به کپی ادامه دهند
ایده ها در علوم و هنر های کاربردی بیشتر معطوف به حل مسایل و مشکلات هستند تا شرایطی بهتر را برای استفاده ایجاد کنند اما در گرایشات نظری و فلسفی و یا هنر های غیر کاربردی ایده ها بیشتر به جای جواب ،به طرح مساله می پردازند تا باعث تفکر و چالش شوند
.......................
رابطه سبک و خلاقیت در بسیاری از موارد بصورت تز و آنتی تز است یعنی اگر سبک باعث هم گرایی و نزدیکی هنرمند به هم قطارانش می شود ،خلاقیت به فاصله و خط کشی از دیگران می انجامد . سبک ها یا گفتارهای مسلط هر دوره بر هنرمندان تاثیر می گذارد اما هنرمندان با خلاقیت خود سعی میکنند تا این تا ثیر را کم رنگ کنند. این دیالکتیک باعث ظهور فردیت در آثار هنری می شود. معماران مدرن را در نظر بگیرید که با وجود زبان و اصول مشترک ،خلاقیتشان آنها را به مسیر های متفاوتی کشاند
..................
خلاقیت خطر کردنی مداوم و قدم برداشتن به سمت مکان های نا شناخته است. کشفی نا مطمئن به همراه دلهره و لذت. گذشتن از سطح مذاق و سلیقه ی پذبرفته شده و فرا تر رفتن از مرز های مطمئن و رسمی تفکرات عامه- قدرت- منتقدان . خلاقیت ماهیتی نا معین و نا مشخص دارد .نتیجه پیش بینی پذیر نیست و امکان اشتباه ویا فروغلطیدن به ابتذال در آن زیاد است نمونه اش درکار های اولیه هنرمندان بزرگ و یا همین وبلاگستان زیاد است و شاید به همین دلیل است که هر خلاقییتی هر چند ناب الزاما باعث آفرینش هنری موفقی نمی شود. خلاقیت ماده خام اثر هنری است و برای تبدیل شدن به اثری قوی و عمیق می باید از صافی هایی بگذرد. این صافی ها را می توان "درک هنری" و "سلیقه بصری یا ادبی" و "مهارت بیانی" نامیدکه با تجربه و تعمق در آثار دیگران بدست می آید
...................
گاه خلاقیت صرفا نفی و هجو کلیشه ها و زبان مسلط دوره است یعنی هنرمند اعتبار کارش را در گریز از نماد ها و نشانه های مرسوم می بیند و به ا ین صورت ازاثرش "آشنازدایی" می کند مثل ساده گرایی همان معماران مدرن و پرهیزرادیکال آنها از اضافه ها وتزیینات. شاید بتوان این نوع را ،خلاقیت سلبی بنامیم. و گاه هنرمند آفریینده دنیایی جدید است دنیایی شخصی،یکتاو منحصر به فرد ، بی هیچ توجه و یا واکنشی به کلیشه ها و آرایه های موجود .دنیای نوشته های بورخس یا نقاشی های بیکن و یا ماگریت از همین دسته اند در معماری ما به این دسته معماران مولف می گوییم و این نوع را خلاقیت ایجابی می نامیم
..............
سطوح خلاقیت هم متفاوت است.بعضی خلاقیت ها صرفا تکنیکی هستند مثل نقاشانی که بجای استفاده از قلم مو از تکه چوب یا انگشت برای مالیدن رنگ استفاده می کنند و گاه می تواند در نحوه نگاه و نظریه هنری صورت بگیرد مثل ایده نقاشی انتزاعی مدرن یا هنر مفهومی که مرزهای هنر های تجسمی را تغییر داد. در جوامع بسته و متعصب ،خلاقیت در مسایل بنیادی کمتر دیده شده و نو آوری ها در سطح متوقف می ماند
سطوح خلاقیت درطراحی معماری هم وجود دارند. خلاقیت در طراحی جزییات –خلاقیت درحل مسایل عمکردی، سازه های ،زمینه ای- خلاقیت در تولید فرم – خلاقیت در سازماندهی وساختار فضایی - خلاقیت در بیان معماری و مفهوم مکان،به ترتیب از سطحی به عمیق سطوح خلاقیت در معماری هستند بسیاری از پروژه نه بدلیل کمبود خلاقیت بلکه به دلیل افراط در یکی از این سطوح و عدم توجه به سطوح دیگر ضعیف قلمداد می شود مثل پروژه که خلاقیت ها در جزییات و یا فرم آن زیاد وجود داشته باشد اما در فضا سازی آن خلاقیتی صورت نگرفته باشد
.......
زیاده جسارت است