۱۳۸۷۰۳۳۱

آدمات که زیاد می شن
عکس ها زمان رو بیشتر نشونت می دن
وگرنه می شد همون چه لاغر بودی چه سیاه بودی و
حوالیش.

۱۳۸۷۰۳۱۸

دفعه بعدی اینقدر محکم زدم که چند ثانیه ای خواب از سرم پرید - دی یوث- از صدای دور شدنش می شد فهمید که جون سالم به در برده . پهلو به پهلو شدم- کی این در رو باز گذاشت دوباره- در رو پشت سرم بستم، برای تپش قلب پیشش رفته بودم، که بهم گفت بلند شو ببینم چه جوری وامیستی. بلند شدم تا جایی که میشد شیکممودادم تو،شونه هامو هم باز کردم که قوز نکرده باشم،نیشخندش نشون می داد که قضیه چندان خوب پیش نمی ره، مطبش هم شبیه دفتر جعفری بود که همیشه توی کمیسیون جلو چار نفر دیگه می رید به طرحام. صدای یکی دیگه از دور می اومد مثل ماشینی که با سرعت داره از دور به خونه نزدیک می شه. صدا به اوجش که رسید دستم دوباره ناخوداگاه شترق زد توی صورتم. بعدشم که بلند شدم قرص گذاشتم.­­­

- یارو اُسکله؟
- نه بابا . دمش خیلی گرم
- تو هم جو میدی به داستان ها،تا دید دور وبرش شلوغه تیریپ علی گلابی اومد ، کیف دراورد و پول رو کرد و از این برنامه ها
- خب انینه. نداده بود که هنوز بچه اینجا داشت عر می زد که
- نشئه بودن؟
- نه سر این دختره بود،کرجیه هست ، پرملاته
- خب؟
- هیچی ،حمید یه هفته ای هست تیز کرده براش، به بهانه ی زبان تخصصی دور و برش می پلکید، نگواینجا یه همسایه دارن ، طرف هم تو کف ِ دخترس. خلاصه پشت سلف بهم گیر دادن ،حمید هم شاخ شد دعوا کشید به بیرون. تا حراست برسه، دهنش خون خالی بود...
- کی جمش کرد؟
- تو دانشگاه پانسمانش کردن گفتن باید بری بخیه بزنی ،لنگ پول بودن ، حراست هم نمی داد، تا استاده اومد..
- خدایی یارو اسکله
-

۱۳۸۷۰۳۱۳

- شاید یه داستانی نوشتم که ازاینجا شرو ع بشه،از قطره عرقی که روی پیشونی روییده میشه و پایین میاد و از روی ابروی تتو شده و تیغ تیغ ابروی سابق می گذره و می رسه به روی پلک. و طرف همونطوری که داره با دست راستش در ماشین جیپ رو باز می کنه، با دست چپ پلک چشمش رو پاک کنه.

- شاید گشتم یکی رو پیدا کردم که فلوت بزنه ، نی نه ها، فلوت. بعدش مجبورش کنم باهاش موسیقی فیلم "گام معلق لک لک" رو برام بزنه. هر چی هم بگه نمیشه ساکسفون می خواد ،بگم غلط کردی بزن.

- شاید یه پولی جمع کردم،یه جیپی چیزی خریدم ،زیر پای امیر ثانی نشستم تا بیخیال کار و زندگیش بشه و مثل بولِک ولولِک یه جایی رو انتخاب کنیم و بزنیم تو جاده. اون موقع رانندگی حرف بزنه و منم با لبخند چرت بزنم،جوری که حرفاش و بوی کوهستان و خوابام وصدای فلوت با هم قاطی بشن.

- شاید اومدم پیشت. آروم کنارت دراز کشیدم ،وقت سوگواریه .