۱۳۸۷۰۷۲۳

همان ، صفحه 23
وسط هیرو ویر ، زنگ زدیم به حمید بیا که کار خودته ، اونم از روی کار بلند شد با پیرهن سفید دکمه بالا پایین بسته اش اومد شد دبیر جلسه . بقیه هم که چسب زده بودیم و پلاکارد دستمون بود . از شانس گه همیشگی "باجوجه های نشسته در آشیانه ..."هم افتاده بود گیر ما ، ولی خداییش نطقی کرد .اسمی.

بعد از بیست و پنج روزهم که آزادش کردند هر چی گفتیم کجا بودی لاکردار دم نزد، مثل اینکه به جز سیم جیم سیاسی ،جای رژ روی یقه اش هم تو فیلم تابلو بود و خودش داستانی شد.
بعدش هم برنامه نمازجماعت اعتراض پیش اومد که با خشتک پاره اومد وخوند و بعدها نقل سجده تاریخیش رو ازبچه های اعتصاب تبریز هم شنیدیم .

هیچ نظری موجود نیست: