۱۳۸۷۰۳۱۳

- شاید یه داستانی نوشتم که ازاینجا شرو ع بشه،از قطره عرقی که روی پیشونی روییده میشه و پایین میاد و از روی ابروی تتو شده و تیغ تیغ ابروی سابق می گذره و می رسه به روی پلک. و طرف همونطوری که داره با دست راستش در ماشین جیپ رو باز می کنه، با دست چپ پلک چشمش رو پاک کنه.

- شاید گشتم یکی رو پیدا کردم که فلوت بزنه ، نی نه ها، فلوت. بعدش مجبورش کنم باهاش موسیقی فیلم "گام معلق لک لک" رو برام بزنه. هر چی هم بگه نمیشه ساکسفون می خواد ،بگم غلط کردی بزن.

- شاید یه پولی جمع کردم،یه جیپی چیزی خریدم ،زیر پای امیر ثانی نشستم تا بیخیال کار و زندگیش بشه و مثل بولِک ولولِک یه جایی رو انتخاب کنیم و بزنیم تو جاده. اون موقع رانندگی حرف بزنه و منم با لبخند چرت بزنم،جوری که حرفاش و بوی کوهستان و خوابام وصدای فلوت با هم قاطی بشن.

- شاید اومدم پیشت. آروم کنارت دراز کشیدم ،وقت سوگواریه .

هیچ نظری موجود نیست: